حرفهای دل من
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد.
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد
زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم !
کسی را دوست دارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم
دستانش را بفشارم !
یکی را دوست دارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش
کرد !
یکی را دوست دارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک
دنیاست !
یکی را برای همیشه دوست دارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا !
کسی
که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش
پریشانم !
یکی را تا ابد دوست دارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که
او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است !
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم ، کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود !
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم ، کسی که لحظه ای به پشت
سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم !
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم
برای من عزیزترین است !
یکی را دوست دارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد ! نمی داند که
چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است !
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست
دارم !
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ، اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا
دارد !
یکی را بیشتر از همه کس دوست دارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هرکسی
نیز دوست نمی دارد !
یکی را دوست دارم با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست
اما ..........
من.....
دیوانه وار تنها او را دوست دارم !
+ نوشته شده در جمعه ششم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 18:25 توسط سامان
|